Home اخبار فارسی راه سوم محمد رسول‌اف؛ سینما علیه استبداد

راه سوم محمد رسول‌اف؛ سینما علیه استبداد

17
0

«اگر فکر می‌کنید مرزهای ایران در دست شماست در خواب خوشی هستید. اگر ایرانِ جغرافیایی زیر چکمه‌های استبداد دینی شما رنج می‌کشد، ایران فرهنگی در ذهن مشترک میلیون‌ها ایرانی که از ظلم و توحش شما ناچار به ترک ایران شدند زنده است..»

این‌ها اولین واکنش کارگردانی است که به جرم مستقل و منتقد بودن، سال‌ها سخت‌ترین مجازات‌ها را تحمل کرد و حالا مخفیانه از ایران خارج شده است. خارج شده، تا زنده بماند و روایت کند، تا حقیقت، راوی شجاع دیگری را از دست ندهد.

بسیاری می‌گویند فیلم‌ها، بازتاب‌دهنده شرایط سیاسی و اجتماعی دوران خود هستند. اما آن‌ها از دشواری فیلم‌سازی زیر سایه استبداد چه می‌دانند؟ دشواری‌اش را آن‌جا می‌توان یافت که در پایان فیلم «دستنوشته‌ها نمی‌سوزند» ساخته محمد رسول‌اف، یک دقیقه موسیقی سوزناک و تصویر تماما سیاه به‌عنوان تیتراژ فیلم در پی این جمله می‌آید که «به‌علت شرایط دشوار ممیزی و کنترل محتوای آثار هنری، عوامل ساخت فیلم، ناگزیر از درج نام خود در عنوان‌بندی صرف‌نظر کردند.»

محمد رسول‌اف، سازنده «کشتزارهای سپید»، «لِرد» و «جزیره آهنی»، در آستانه اکران آخرین فیلم خود «دانه انجیر معابد» در هفتاد و هفتمین جشنواره فیلم «کن»، و در تازه‌ترین مرحله برخورد‌های حکومتی، به هشت سال حبس، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم شد.

آنچه رسول‌اف در دو دهه اخیر در داخل ایران به آن مشغول بوده، فراتر از فیلم‌سازی و فعالیت هنری‌ است. چیزی که کارگردان «شیطان وجود ندارد» را از بسیاری از فیلم‌سازان موفق سینمای ایران جدا می‌کند، ایستادگی او در برابر ارتش سانسور و سرکوب است.

شیوه برخورد جمهوری اسلامی با هنرمندان، شیوه‌ای خلاقانه و نوآورانه نیست. آن‌ها همان روشی را پیشه کرده‌اند که هم‌پالگی‌هاشان در آلمان شرقی و شوروی و رژیم‌هایی از این دست پیشه کرده ‌بودند: اگر هنرمندان می‌خواهند پیشرفت کنند و حمایت شوند، باید به «منویات» حاکمیت تن بدهند. اگر نه، باید لباس رزم بپوشند و خود را آماده نبرد کنند.

آن‌ها که به اختیار تن به خواسته‌های حاکم می‌دهند، قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند. آن‌ها که چنین نیستند، یا عزلت‌نشین می‌شوند و جلای وطن می‌کنند، یا می‌مانند و سر به تیغ سانسور می‌سپارند. این دسته آخری، سرنوشت را می‌پذیرند و می‌دانند که چون مُهر «غیرخودی» بر پیشانی دارند، ممیز و سانسورچی و مدیر دولتی آن‌ها را به چشم دشمن می‌بیند، و چون می‌توانند در ایران فیلم بسازند، بخشی از جامعه آن‌ها را «از خود» نمی‌داند.

محمد رسول‌اف اما در هیچ‌کدام از این دسته‌بندی‌ها جای نمی‌گرفت. او را باید خط سوم جریان سینما دانست. خطی که تن به منویات حکومت نداد، عزلت‌نشین نشد، تا حدی که توان داشت مهاجرت نکرد و سر به تیغ سانسور هم نسپرد. رسول‌اف نه فقط در جهان خیالی فیلم‌هایش، که در زیست حقیقی نیز در حد بضاعت مقاومت کرد. حتی همین حالا که به اجبار از کشور خارج شده، باز خود را «ساکن ایرانِ فرهنگی» می‌داند. او عزمش را جزم کرده تا خار چشم استبداد باشد.

سال‌هاست که فیلم‌سازی، فعالیت اجتماعی، نمایش فیلم در جشنواره‌های خارجی، محرومیت از اکران فیلم در سینماهای کشور، حبس و ممنوع‌الخروجی و بعد از استراحتی کوتاه، دوباره ادامه همین روند، تبدیل به روتین زندگی رسول اف شده بود. اما رسول اف، چگونه رسول اف شد؟

اولین و آخرین جایزه ملی برای فیلم‌ساز جوان

محمد رسول اف در سال ۱۳۸۰ و در حالی که هنوز سی ساله نشده ‌بود، سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را از جشنواره فیلم فجر و جایزه بهترین فیلم مستند را از ششمین جشن خانه سینما برای فیلم مستند داستانی خود، «گاگومان»، دریافت کرد. این، اولین و آخرین باری بود که محمد رسول‌اف جایزه داخلی گرفت.

ساخته‌های محمد رسول‌اف، از همان ابتدا روابط قدرت را در ساحت سیاست و اجتماع نقد می‌کردند. نقدهایی که خیلی زود نهادهای مذهبی و امنیتی جمهوری اسلامی را حساس کرد. او نه‌تنها از سوی نهاد ممیزی، که از سوی نهادهای امنیتی و قضایی نیز همواره تحت فشار بوده‌است.

اولین بازداشت و آغاز زندگی تازه رسول‌اف

اولین بازداشت رسول‌اف، بزنگاهی بود که موجب شد او مسیر جدیدی را در زندگی حرفه‌ای خود برگزیند. بعد از اعتراضات سراسری سال ۱۳۸۸، محمد رسول‌اف به‌همراه جعفر پناهی و سایر عوامل فیلم‌شان در محل فیلمبرداری بازداشت شدند. این اولین بازداشت رسول‌اف بود.

هرچند حکم شش سال حبس او در دادگاه تجدید نظر به یک سال کاهش پیدا کرد، اما تابوی حبس و رویارویی با نظام حاکم در نگاه این فیلم‌ساز شکسته‌شد.

او در مصاحبه‌ای قدیمی با بخش فارسی شبکه صدای آمریکا در این‌باره گفته‌است: «وقتی این رویارویی با دستگاه امنیتی اتفاق افتاد، با خودم گفتم که همواره تلاش می‌کردم تا کار به این نقطه نرسد. حالا که رسیده است، خب… من می‌خواهم فیلم‌هایم را بسازم و به خودم وفادار باشم.» رسول اف تا امروز به خود وفادار مانده‌است.

رمز ایستادگی رسول‌اف چیست؟

کارگردان «به‌امید دیدار» معتقد است حمایت‌های بین‌المللی کمک کرد که فشارها روی او در داخل کشور مضاعف نشود و کماکان بتواند به فیلم‌سازی ادامه بدهد. او می‌گوید خودش نیز تلاش کرده که در خود فرو نرود و منفعل نشود.

به نظر رسول اف، سیستم امنیتی جمهوری اسلامی تلاش می‌کند که هنرمندان از آن‌ها بترسند و منفعل شوند. ولی او قصد دارد «از هر راهی که ممکن است، به خلق هنری ادامه بدهد. چه از راه سینما، چه هر راه دیگری.»

خط سوم؛ سینمای مستقل یا سینمای مقاومت؟

محمد رسول اف پیشتر در جریان دریافت خرس طلایی بهترین فیلم جشنواره برلیناله برای «شیطان وجود ندارد»، در حالی که ممنوع الخروج بود و اجازه حضور در مراسم را نداشت، طی مصاحبه با تلویزیون ایران اینترنشنال گفت که تلاش می‌کند «سینمای مستقل» را تا حدی که به عوامل فیلمش آسیبی نرسد، زنده نگاه دارد. او در رابطه با هزینه‌هایی که می‌پردازد، چنین گفت: «اگر ما باور داریم که باید تغییری در پیرامون خود ایجاد کنیم، طبیعتا باید هزینه‌های آن را بپردازیم.»

او می‌گوید: «اگر قادریم به ندای وجدان‌مان گوش کنیم، مراقب باشیم که در هیچ نقطه‌ای حلقه‌ای از زنجیر استبداد نباشیم.»

با این اوصاف، گزافه نیست اگر ادعا کنیم خط سومی که رسول‌اف در سینمای ایران ایجاد کرده‌است، نه «سینمای مستقل»، که «سینمای مقاومت» است؛ مقاومت نه به مفهوم تحمیلی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، که به معنای نپذیرفتن سرکوب.

خط سوم، امروز قوی‌تر از دیروز

رسول‌اف قدرت خود را در «نه گفتن» به حاکمان یافته‌بود و تا آخرین ساعتی که در کشور ماند به این تصمیم خود وفادار ماند.

حالا، پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، هنرمندان زیادی هویت گمشده خود را در «نه گفتن» به قدرت یافته‌اند. امروز هنرمندان زیادی ایستاده‌اند، تا پرچمی که سال‌ها رسول‌اف به‌دست گرفته‌بود، به زمین نیفتد.

گزارش‌ها از مقاومت هنرمندان، تنها به تن ندادن چندین بازیگر مطرح سینمای ایران به حجاب اجباری خلاصه نمی‌شود.

بنا بر گزارش روزنامه اعتماد به نقل از منابع آگاه، امسال ۷۱ اثر زیرزمینی از سینمای ایران به جشنواره کن 2024 ارسال شده‌است. آثاری در بخش‌های مستند، فیلم کوتاه، فیلم بلند داستانی و البته ۱۷ فیلم سینمایی «زیرزمینی». خبری که وزیر ارشاد جمهوری‌اسلامی را خشمگین کرد و به واکنش واداشت. محمدمهدی اسماعیلی این اتفاق را «تخلف محرز» نامیده و وعده داده که با سازندگان این فیلم‌ها برخورد خواهد شد.

به نظر می‌رسد «سینمای مقاومت» به‌عنوان خط سوم سینمای ایران، فصلی تازه از تاریخ هنر کشور را رقم خواهد زد. حکومت حالا باید در جبهه جدیدی به جنگ با مردمش بپردازد. جبهه‌ای با همان نام که سال‌ها با قدرت و سرمایه تلاش کرد آن را به نفع خود مصادره کند: جبهه مقاومت، البته این بار در برابر استبداد.

پیروز این جنگ تازه را حمایت‌های معنوی سینمادوستان ایرانی و پشتیبانی سازمان‌یافته نهادهای سینمایی بین‌المللی از هنرمندان خط سوم تعیین خواهد کرد. محمد رسول اف اگرچه حالا از ایران خارج شده‌است، اما با مقاومت پانزده ساله‌اش جاده‌ای را هموار کرد که از امروز عابران زیادی را به خود خواهد دید.